گاهی به باختن فکر کن
چندتا شعرنوشته شده توسط :بی کلک
یکشنبه 17 بهمن 1395-05:51 ب.ظ
کاش میدیمت لحظه ای کوتاه به اندازه ی نگاهی تنه ای بوی تنی... کاش می داشتم از تو خاطره ی کوتاهی زیر باران قدم زدنی چتری آغوشی... #ساناز_یوسفی بقیه ادامه مطلب ادامه مطلب
نوع مطلب :شعر
متوننوشته شده توسط :بی کلک
دوشنبه 29 شهریور 1395-12:15 ب.ظ
نـه فـقـط از تـو اگــر دل بـکنـم می میرم
نوع مطلب :شعر
چندتا شعرنوشته شده توسط :بی کلک
یکشنبه 7 شهریور 1395-11:47 ق.ظ
نوع مطلب :شعر
چندتا شعرنوشته شده توسط :بی کلک
چهارشنبه 20 مرداد 1395-06:29 ب.ظ
مادر بزرگ خیال می کند
نوع مطلب :شعر
قطع ناننوشته شده توسط :بی کلک
چهارشنبه 12 خرداد 1395-04:40 ب.ظ
قطع قلم، به قیمت نان می کنی رفیق؟
نوع مطلب :شعر
متن آهنگ محسن چاوشی به نام خداحافظی تلخنوشته شده توسط :بی کلک
دوشنبه 16 فروردین 1395-12:05 ب.ظ
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
نوع مطلب :شعر
کاشنوشته شده توسط :بی کلک
دوشنبه 17 اسفند 1394-10:48 ق.ظ
کاش می شد تو جلوی من راه بروی، با صدای لوس حرف بزنی بخندی عشوه بیایی تو پشت چشم نازک کنی
و من اصلا حواسم به تو نباشد و بی تفاوت باشم
لا مخاطب خاص
نوع مطلب :شعر
یک شعرنوشته شده توسط :بی کلک
دوشنبه 26 بهمن 1394-07:29 ب.ظ
ناز گلی نمی كشم، زانكه تو خوش نما تری
نوع مطلب :شعر
سخنی چند در عشقنوشته شده توسط :بی کلک
شنبه 10 بهمن 1394-09:28 ق.ظ
مراکز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری فلک جز عشق محرابی ندارد جهان بی خاک عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است همه صاحب دلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرق سازی همه بازیست الا عشقبازی اگر بی عشق بودی جان عالم که بودی زنده در دوران عالم کسی کز عشق خالی شد فسردست کرش صد جان بود بی عشق مردست اگر خود عشق هیچ افسون نداند نه از سودای خویشت وارهاند مشو چون خر بخورد و خواب خرسند اگر خود گربه باشد دل در و بند به عشق گربه گر خود چیرباشی از آن بهتر که با خود شیرباشی نروید تخم کس بی دانه عشق کس ایمن نیست جز در خانه عشق ز سوز عشق بهتر در جهان چیست که بی او گل نخندید ابر نگریست شنیدم عاشقی را بود مستی و از آنجا خاست اول بت پرستی همان گبران که بر آتش نشستند ز عشق آفتاب آتش پرستند مبین در دل که او سلطان جانست قدم در عشق نه کو جان جانست هم از قبله سخن گوید هم از لات همش کعبه خزینه هم خرابات اگر عشق اوفتد در سینه سنگ به معشوقی زند در گوهری چنگ که مغناطیس اگر عاشق نبودی بدان شوق آهنی را چون ربودی و گر عشقی نبودی بر گذرگاه نبودی کهربا جوینده کاه بسی سنگ و بسی گوهر بجایند نه آهن را نه که را می ربایند هران جوهر که هستند از عدد بیش همه دارند میل مرکز خویش گر آتش در زمین منفذ نیابد زمین بشکافد و بالا شتابد و گر آبی بماند در هوا دیر به میل طبع هم راجع شود زیر طبایع جز کشش کاری ندانند حکیمان این کشش را عشق خوانند گر اندیشه کنی از راه بینش به عشق است ایستاده آفرینش گر از عشق آسمان آزاد بودی کجا هرگز زمین آباد بودی چو من بی عشق خود را جان ندیدم دلی بفروختم جانی خریدم ز عشق آفاق را پردود کردم خرد را دیده خواب آلود کردم کمر بستم به عشق این داستان را صلای عشق در دادم جهان را مبادا بهره مند از وی خسیسی به جز خوشخوانی و زیبانویسی ز من نیک آمد این اربد نویسند به مزد من گناه خود نویسند
نوع مطلب :شعر
شعر دریافتینوشته شده توسط :بی کلک
چهارشنبه 13 آبان 1394-09:25 ق.ظ
نوع مطلب :شعر
شعر روزنوشته شده توسط :بی کلک
یکشنبه 10 آبان 1394-12:30 ب.ظ
چای از دست تو همواره چشیدن دارد
نوع مطلب :شعر
شعر روزنوشته شده توسط :بی کلک
شنبه 9 آبان 1394-05:38 ب.ظ
در تراس خانه مان باران هیاهو میكند
نوع مطلب :شعر
آهنگ بارون سیامک عباسینوشته شده توسط :بی کلک
سه شنبه 31 شهریور 1394-04:17 ب.ظ
قلب کسینوشته شده توسط :بی کلک
پنجشنبه 5 شهریور 1394-05:28 ب.ظ
شده در قلب کسی،، جلوه ی مهتاب شوی ؟؟؟
نوع مطلب :شعر
چندتا شعرنوشته شده توسط :بی کلک
چهارشنبه 4 شهریور 1394-09:17 ق.ظ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻟﺞ ﻧﮑﻨﯽ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ؟
نوع مطلب :شعر
The Theme Being Used Is MihanBlog Created By ThemeBox
|